عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
روی تو کس ندید و هــزارت رقیب هست در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تــو چندان غریب نیست چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
آن جا که کار صومعه را جلوه میدهند ناقوس دیر راهب و نــام صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست وگــرنه طبیب هست
فریــاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست هم قصهای غریب و حدیثی عجیب هست
شعر از حضرت حافظ
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ ساعت 2:58 توسط بیراهه ای در آفتاب
|
هــدف از تــشکـیــل ایـــن وبــلاگ