هجرانی

غم
اینجا نه
که آنجاست
دل
امّا
در سرمای این سیاه‌خانه می‌تپد.

در این غُربتِ ناشاد
یأسی‌ست اشتیاق
که در فراسوهای طاقت می‌گذرد.

بادامِ بی‌مغزی می‌شکنیم
یادِ دیاران را
و تلخای دوزخ
در هر رگِمان می‌گذرد.

دیِ ۱۳۵۷
لندن

احمد شاملو

ما تنها در رحم برابر هستیم.

اگر تو ثروتمند باشی
سرما یک نوع تفریح می‌شود تا پالتو پوست بخری
خودت را گرم کنی و به اسکی بروی...
اگر فقیر باشی بر عکس، سرما بدبختی می‌شود
و آن وقت یاد می‌گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف متنفر باشی؛
کودک من!
تساوی تنها در آن جایی که تو هستی وجود دارد،
مثل آزادی...
ما تنها در رحم برابر هستیم.


اوریانا_فالاچی

عشق مانند بیمار‌شدن است

عشق مانند بیمار‌ شدن است،

نمی‌دانی چطور اتفاق می‌افتد،

عطسه می‌کنی...

            یکهو می‌لرزی...

                    و دیگر دیر شده است...

تو سرما خورده‌ای.

 

آنا گاوالدا
https://telegram.me/araameshcenter - دکتر مریم تهرانی

آیا مشکل در فهم ما از زندگی نیست ؟؟!

لذت بردن را یادمان ندادند

از گرما مینالیم

از سرما فرار میکنیم...

در جمع ، از شلوغی کلافه میشویم.

و در خلوت از تنهایی بغض میکنیم

تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصله گی تقصیر غروب جمعه است و بس...

همیشه در انتظار به پایان رسیدن روز هایی هستیم که بهترین روز های زندگیمان را تشکیل میدهند ؛ مدرسه، دانشگاه ، کار...

حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت از مسیر ...

غافل از اینکه تمام زندگی همان لحظاتی بود که می خواستیم بگذرند

آیا مشکل در فهم ما از زندگی نیست ؟؟!