ما لعبتکانیم و فلک لعبتباز
ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَتباز،
از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛
یکچند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یکیک باز!
شعر از خیام
لعبت: عروسک ، بازیچه ، هر آن چیزی که با آن بازی کنند
پ ن: بارها و بارها این شعر را خواندم، در حقیقت که ما بازیچگان دست فلک هستیم، غافل از اینکه فراموش کرده ایم و به هر نحوی در این مدت کوتاه زندگی تا جایی که از دستمان بر می آید در حق خود و دیگران جفا می کنیم.
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳ ساعت 20:52 توسط بیراهه ای در آفتاب
|