ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَت‌باز،

از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛

یک‌چند درین بساط بازی کردیم،

رفتیم به صندوقِ عدم یک‌یک باز!

شعر از خیام

لعبت: عروسک ، بازیچه ، هر آن چیزی که با آن بازی کنند

پ ن: بارها و بارها این شعر را خواندم، در حقیقت که ما بازیچگان دست فلک هستیم، غافل از اینکه فراموش کرده ایم و به هر نحوی در این مدت کوتاه زندگی تا جایی که از دستمان بر می آید در حق خود و دیگران جفا می کنیم.