در اشک هاى چشمم تَن مى شسته اى دیده اند

من چیزى
از عشق مان
به کسى نگفته ام !
آنها تو را هنگامى که
در اشک هاى چشمم
تَن مى شسته اى دیده اند ...

 

شعر از نزار قبانی

نه در برابر شعری که حیرتزده ام می کند

مرا یارای آن نیست که بی طرف بمانم
نه در برابر زنی که شیفته ام می کند
نه در برابر شعری که حیرتزده ام می کند

بی طرفی هرگز وجود ندارد
بین پرنده و دانه ی گندم!
 

شعر از نزار قبانی

چه می شد اگر او، حتی به شوخی مرا و تو را عوض میکرد

چه می شد اگر خدا
آن که خورشید را

چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد
آن که رودخانه ها را به رقص در آورد
                                 و کوه ها را برافراشت
چه می شد اگر او، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض میکرد
                     مرا کمتر شیفته
                                        تو را زیبا کمتر...

 

شعر از نزار قباني

ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؟

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ
ﻣﯿﺎﻥ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﮋﮔﺎﻧﻢ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻣﺰ ﺑﮕﻮﯾﻢ اﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺫﺭﺧﺶ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﺎ ﻗﻄﺮﻩﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍن
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺩﻋﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮی

ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؟
ﮐِﺸﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﺭﯾﺎ، ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﺏ ﺩﺭ ﺑَﺮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽﺁﻭﺭﺩ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺮﺩﺍﺏ ﺩﺭ ﻫﻤﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ
ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؟
ﮔﻠﻮﻟﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﻧﻤﯽﭘﺮﺳﺪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ
ﻭ ﻋﺬﺭﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ
ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ... ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﭙﺮﺱ
ﻣﺮﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ... ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ

 

شعر از نزار قبانی

سرزمین احساسم

می پرسی در غیابت چه کرده ام؟
غیبتت!؟
تو در من بودی!
با چمدانت در پیاده روهای ذهنم راه رفته‏ ای!
ویزای تو پیش من استُ
بلیط سفرت!

ممنوع الخروجی
از مرزهای قلب من!
ممنوع الخروجی
از سرزمین احساسم!

 

شعر از نزار قبانی

تویی که می سرایی

تو!
بر کاغذ سپید دراز می کشی
بر کتاب هایم می خوابی
یادداشت هایم را مرتب می کنی
حروفم را درست می چینی
و اشتباهم را تصحیح می کنی
پس چطور
به مردم بگویم
که شاعر منم
و حال آنکه تویی که می سرایی؟

 

شعر از نزار قبانی

چشمان تو اند که وقت را می سازند

در ژنو
از ساعت هایشان
به شگفت نمی آمدم
هرچند از الماس گران بودند
و از شعاری که می گفت:
ما زمان را می سازیم.
دلبرم !
ساعت سازان چه می دانند؟.

این تنها
چشمان تو اند
که وقت را می سازند
و طرحِ زمان را می ریزند.

 

شعر از نزار  قبانی

خاوَرمیانه را به تقلید چشمانِ شرقیِ تو ساخته اند

خاوَرمیانه را

به تقلید چشمانِ شرقیِ تو ساخته اند:

پُر اِلتهاب

          اندوهگین

                        خَسته

                                   زیبا

 

شعر از نزار قبانی

شاهزاده ی تمام زندگی من!

چرا تو؟

چرا تنها تو؟

چرا تنها تو از میان زنان

هندسه حیات مرا در هم می ریزی

پا برهنه به جهان کوچکم وارد می شوی

در را می بندی و من اعتراضی نمی کنم؟

چرا تنها تو را دوست می دارم و می خواهم؟

می گذارم بر مژه هایم بنشینی و

ورق بازی کنی و اعتراضی نمی کنم؟

چرا زمان را خط باطل می زنی و

هر حرکتی را به سکون وا می داری؟

تمام زنان را می کشی در درون من

و اعتراضی نمی کنم!

چرا از میان تمامی زنان

کلید شهر مطلایم را به تو می دهم؟

شهری که دروازه هایش

بر هر ماجراجویی بسته است

و هیچ زنی

پرچمی سفید را بر برج هایش ندیده!

به سربازان دستور می دهم

با مارش به استقبالت بیایند

و مقابل چشم تمام ساکنان

در میان آوای ناقوس ها با تو عهد می بندم!

شاهزاده ی تمام زندگی من!

 

شعر از نزار قبانی

روي لبهايت  تاكستاني خواهد يافت

پـــــــــــس از مـــــــــــن

كسي اگــر تو را ببوسد

               روي لبهايت

تاكستاني خواهد يافت

       كه من كاشته ام.

 


شعر از نزار قباني

مرا کمتر شیفته تو را زیبا کمتر

چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را
چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را به رقص در آورد، و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته
تو را زیبا کمتر

 

نزار قبانی

در روزگاری که عشق را نمی شناسد!

آرزو می کردم
تو را
در روزگاری دیگر می دیدم
در روزگاری که گنجشکان حاکم بودند
پریان دریایی
شاعران
کودکان
و یا دیوانگان
آرزو می کردم
که تو از آن من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر
بر نی
و بر لطافت زنان
اما افسوس
دیر رسیده ایم
ما گل عشق را می کاویم
در روزگاری
که عشق را نمی شناسد!

 

نزار قبانی

وقتی عاشقم

وقتی عاشقم
حس می‌کنم سلطان زمانم
و مالک زمین و هر چه در آن است
سوار بر اسبم به سوی خورشید می‌رانم

وقتی عاشقم
نور سیالی می‌شوم
پنهان از نظرها
و شعر ها در دفتر شعرم
کشتزارهای خشخاش و گل ابریشم می‌شوند

وقتی عاشقم
آب از انگشتانم فوران می‌کند
و سبزه بر زبانم می‌روید
وقتی عاشقم
زمانی می‌شوم خارج از هر زمان

وقتی بر زنی عاشقم
درختان پابرهنه
به سویم می دوند.


نزار قبانی