فلسفه ی چهارشنبه سوری

يكى از مظلومترين چهره هاى شاهنامه است كه وقتى زن پدرش سودابه ، به او دل بست هرگز به مكر نامادرى گرفتار نشد..
تااينكه اين جسارت به گوش پدرش كيكاووس رسيد و شديدا مورد خشم او گرديد ،
سياوش از پدر خواست تا براى اثبات پاكى و بيگناهيش ازهفت تونل آتش گذر كند و اگر سالم بيرون آمد، آنرا دليل بى گناهيش بداند .
این  آزمون آتش در آخرين سه شنبه(بهرام شید ) سال انجامید و او سرفرازانه بيرون آمد ، به دستور  پدر قرار شد که فردایش یعنی چهارشنبه (بهرام شید)در وسط میدان اصلی شهر سوری به کل مردم بدهد که شد چهارشنبه سوری
و اين روز جشن ملى شناخته شد. 
وماهم واپسين سه شنبه را به ياد پاكى و انسانيت با پريدن از روى آتش جشن ميگيريم.
چهارشنبه سوری در حقیقت نشانی از پاکی ایرانیان است
این جشن به این زیبایی،
فلسفه زیبایی دارد
ایران پرمهر چنین است ....

چهارشنبه سوریتون مبارک

هر سختی که مرا نکشد، قوی ترم می کند

سختی ها و رنج های زندگی همیشه مرا نیرومندتر و آبدیده تر می کنند؛
به شرط آن که در حدی نباشند که یارای مقابله با آن ها را نداشته باشم
و زیر آن جان دهم.
هر سختی که مرا نکشد، قوی ترم می کند...

 

ارنستو چگوارا

دیشب به وقت تهران ، خدا خندید

 
 
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ﴿۳۴﴾

و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى‏ توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش (۳۴)
 
سوره ۷: الأعراف - جزء ۸
 
پ ن: دیشب حدود ساعت 23:30 تهران لرزید، و خدا خندید 
شمایی که در این دنیا به ظلم و فساد و دزدی و فحشا دست دوستی داده اید
و وقت مرگ دست پاچه و حیران فرار می کنید
از این دنیا هیچ چیز با خود نمی بریم
مرگ از رگ گردن به ما نزدیک تر است
و مطمئن باشد زمان مرگ را نمی توان لحظه ای به عقب انداخت

وقتی تصمیم می‌گیری یک احساس را به سرانجامی به نام «ازدواج» برسانی

وقتی تصمیم می‌گیری یک احساس را به سرانجامی به نام «ازدواج» برسانی، اولین حرکت مفید این است که از خودت بپرسی آیا واقعاً باور داری که تا سنین پیری از سخن‌گفتن با این زن، لذت خواهی برد؟
سخن گفتن؛ و نه همخوابگی!
تمامی مسائل دیگر در ازدواج موقت و گذرا است. تا زمانی که دونفر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن دارند، می‌شود به عمر ارتباطشان امید داشت.


نیچه

عشق نوعی میلاد است

عشق نوعی میلاد است.
اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم،
به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم.
اگر کسی را دوست داشته باشی،
با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است!
باید چندان تغییر کنی که
"تو از تو بودن به در آیی"

 

الیف شافاک از کتاب ملت عشق

هنرمندی در رابطه‌ را یاد نگرفته‌ایم

هنرمندی در رابطه‌ را یاد نگرفته‌ایم. یعنی از همان بچگی یادمان ندادند.

باید باور کنیم رابطه ما با همسرمان مثل رابطه ما با دوست‌مان نیست یا رابطه ما با دوست‌مان هیچ شباهتی به رابطه من با همکارم ندارد.
باید ظرفیت‌های رابطه را بشناسیم. ظرافت‌هایش را... چهارچوب‌هایش را....
تن دادن به هر رابطه‌ای کار آدم‌های ضعیف است. کار آدم‌هایی که بلد نیستند، تنهایی‌شان را خودشان بر دوش بکشد.
 
باید فاصله در هر رابطه‌ای را خوب یاد بگیریم. اینطور نباشد که انقدر نزدیک بشویم که بسوزیم یا انقدر دوووور که ناغافل رابطه را از دست بدهیم.
باید یاد بگیریم عشق، این نیست که خودت را همه جوره باب میل طرف مقابلت کنی تا مبادا از دستش بدهی.

اینطور نباشد که بعد از هر رابطه، چشم که باز کردیم، ببینیم هیچی از خود واقعی‌مان نمانده است. شده‌ایم یک آدم سفارشی ساخته دست معشوق...
نمیگویم عشق تغییر ندارد.

عشق تمامش تغییر است اما نه تغییری که عزت نفست را بگیرد.
تغییر باید بزرگت کند... نه اینکه روح بیچاره‌ات را به ابتذال بکشاند

منبع: دکتر مریم تهرانی
https://telegram.me/araameshcenter


زن بودن بسيار زيباست

زن بودن بسيار زيباست.
چيزی كه يك شجاعت تمام‌ نشدنی مي‌خواهد.
يك جنگ، كه پايان ندارد. بسيار بايد بجنگی تا بتواني بگويی :
وقتي حوّا سيبِ ممنوعه را چيد، گناه به وجود نيامد،
آن روز يك قدرت با شكوه متولد شد كه به آن نافرماني مي‌گويند.


اوريانا فالاچي

ما تنها در رحم برابر هستیم.

اگر تو ثروتمند باشی
سرما یک نوع تفریح می‌شود تا پالتو پوست بخری
خودت را گرم کنی و به اسکی بروی...
اگر فقیر باشی بر عکس، سرما بدبختی می‌شود
و آن وقت یاد می‌گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف متنفر باشی؛
کودک من!
تساوی تنها در آن جایی که تو هستی وجود دارد،
مثل آزادی...
ما تنها در رحم برابر هستیم.


اوریانا_فالاچی

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت 
و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، 
آزادی را انتخاب می‌کنم 
تا بتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم

 

آلبر کامو
پ ن : به مناسبت تحلیف رئیس جمهور

جنون فراگیر سکس

به استناد گوگل،  الکسیس  تکزاس بانوی اول ایرانیان است، کسی که از اساطیر پیشی گرفته و دست کم در ایران به عنوان  الههء  سکس پرستش می شود. کلمهء "  سکس " هم در رتبه های بعدی جستجوی فارسی زبانان قرار گرفته. حشریتِ آنان چنان غلظتی گرفته که "معیشت"،"سیاست" و "امنیت"شان را در خود فروبرده!

 اینستاگرام هم که اینک محبوبترین شبکهء اجتماعیست این حکم را تایید می کند، فضایی عمومی که کاملن شخصی شده است، عرصهء تاخت و تاز لبهای غنچه شده و عضلات ورم کرده. ویترینی که در آن پروتزها و عضلات به نمایش گذاشته می شوند. برانگیختن  میل  جنسی اصلی ترین سازوکارِ افزایش  فالوئرهاست. همه باید حد اعلایِ سکسی بودنشان را به رخ بکشند.

آنچه که در فضای مجازی جریان دارد نسخهء دیگریست از واقعیتی وقیح که با آن سروکار داریم. مناسباتی که سراپا جنسی اند. از دوستی های اجتماعی بگیر تا آگهی های استخدام. از مهمانیها بگیر تا محیطهای کاری. پاساژها. پارکها. ادارات. دانشگاهها و .... روابط بدوا یا موخرا مجرایی جنسی می یابند.

 این آشوب و فوران میل جنسی چه چیزی را به ما نشان می دهد؟! این حرص و ولع فزاینده به سکس از کجا ناشی می شود؟! چرا عطش آنها هیچگاه فرونمی نشیند؟! آنها برای چیزی تلاش می کنند که هیچگاه حاصل نمی شود!

در  فرانسه، زمانی که غیر از روابط جنسی از هیچ چیز دیگری حرف نمی زدند،  لکان گزاره ای را بیان کرد که برای جامعه شوکه کننده بود؛"  رابطهء  جنسی  امکانپذیر  نیست" حقیقت این عبارت را در تقلاهای ملال آور مردم می توان مشاهده کرد. مداومت آنها برای  سکس دقیقن این ناکامی را نشان می دهد؛ ناکامی در رابطهء جنسی! آنها هر بار شکست می خورند اما  سیزیف  وار محکوم به ادامه دادن هستند.

البته چنانکه  بدیو در تفسیر حکم لکان، اشاره می کند، "عمل جنسی" صورت می پذیرد منتها چیزی به نام "رابطهء جنسی" امکانپذیر نیست. در سکس نمی توان از  رابطه سخن گفت، چراکه هر فرد تنها به میانجی بدن دیگری به خودش لذت می رساند، یکجور  خودارضایی به مدد دیگری! هر فرد تا حد زیادی تنها و متکی به خودش است، ازین رو رابطه ای حاصل نمی شود، در نهایت لذت لذت شما خواهد بود، یک  نارابطهء  نارسیستیک. به همین خاطر است که سکس تابع قانونِ  تکرار است. تکرار عمل جنسی بدون شکل گیری هیچ رابطه ای. بارها و بارها تکرار می شود اما چیزی که برجای می ماند،  تنهایی و  احساس  خلاء است.

وضعیت کنونی و جنون فراگیر سکس در غیاب چنین  آگاهی رقم خورده. اینکه رابطهء جنسی امکانپذیر نیست و تیر شما همواره به سنگ خواهد خورد.   اینکه سکس به خودی خود هرچقدر که لذت بخش هم باشد بازهم فرایندی  مکانیکی، بدون روح و تکرار شونده است. تکرار می شود چون هربار شکست می خورد و  عقیم می ماند. خلاءی که عمل جنسی از آن رنج می برد، همانطور که  بدیو می گوید فقط با عشق پر خواهد شد. تنها در این صورت خواهد بود که رابطه امکانپذیر می شود و فرد به فراسوی خودشیفتگی و  خودارضایی راه می برد، به ورای خودش.

 

 عادل  ایران  خواه

https://t.me/asraresalamatejensi

پ ن: فقط لحظه ای تامل کنید ، مسیر نادرست را به رویمان باز کرده اند ، تا غافل از همه چیز ، زندگی خود را نابود کنیم...

اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگویی و فریبکاری کنی ،تهیدست بمان!

اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگویی و فریبکاری کنی ،تهیدست بمان!
اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملق بگویی، از آن چشم بپوش!
اگر برای آنکه مشهور شوی مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی،در گمنامی زندگی کن!
بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند،با تملق و چابلوسی شغل های بزرگی را بدست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند
تو گمنام و تهیدست و قانع باش!
زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند، به دست آورده ای... 

و آن شرافت است ..

 

دکتر علی شریعتی

که آدم بودن و  روی زمین راه رفتن از این هم سخت تراست!

من درشعبده بازی
روی طناب راه رفته ام
و میدانم چقدر این کار دشوار است
اما به جرات به تو میگوییم
که آدم بودن و
روی زمین راه رفتن
از این هم سخت تراست!

 

چارلی چاپلین

فاشیست‌ بودن یا ناسیونالیست، کار دشواری نیست

فاشیست‌ بودن یا ناسیونالیست بودن، کار دشواری نیست.
کافی است چشم
بر ارزش‌های انسانی ببندیم و کمی با حرف‌های کلی سرگرم بشویم: زبان خود را بهترین زبان دانستن و زبان دیگری را گوش‌ خراش خواندن؛ موسیقی قومی خود را سحرانگیز دانستن و موسیقی دیگری را سرسام‌آور خواندن؛ لباس محلی خود را زیبا نامیدن و لباس محلی دیگری را به تمسخر گرفتن؛ سنت‌های قبیله‌ای خود را ستودن و سنت‌های قبیله‌ای دیگری را ابلهانه خواندن ...
و دردناک‌تر آن‌که اسیب دیدگان از ناسیونالیسم و قوم‌پرستی، خود به قوم‌پرستانی تندروتر بدل می‌شوند و این‌چنین، انسان به جای رهایی از چنگال تعصب و تلاش برای گسترش هم‌زیستی، تعصب بیشتر را به‌عنوان شیوه‌ نجات برمی‌گزیند...

دوست بازیافته اثر فرد اولمن

که آن کس که وعده ی همیشه ماندن را می دهد

باور کن !
این را با تمام وجودت باور کن ،
که آن کس که وعده ی همیشه ماندن را می دهد ؛
از همه رفتنی تر است ..!

 


شیمبورسکا - از کتاب آدمهای روی پل

از یک مجلهٔ اروپایی، اوایل سال ۱۳۵۶

از یک مجلهٔ اروپایی، اوایل سال ۱۳۵۶

پیش بینی‌ میشود که در سال ۱۹۹۰ میلادی (۱۳۶۹)، آمریکا، روسیه، ژاپن و آلمان غربی چهار کشور برتر صنعتی در دنیا باشند. گمان میرود کدام کشور شمارهٔ پنجم خواهد بود؟
سال گذشته کدام یک از این کشورها بودجه آموزش و پرورش خود را ۳۶% افزایش داد. کانادا، فرانسه، بریتانیا، ایران؟
کدام یک از این کشورها بزودی به جمع بزرگترین تولید کنندگان جهانی‌ فولاد می‌پیوندد؟ هند، ایران، برزیل، سوئد؟
کدام یک از این کشورها در حال احداث وسیعترین شبکه مخابراتی است که تاکنون احداث شده است؟ ایران، آمریکا، آلمان غربی، ژاپن؟
فقط یک شرکت هواپیمایی پروازهای لندن به نیویورک خود را با جمبوجت 747-SP انجام میدهد. کدامیک؟ بریتیش ایرویز، ایر فرانس، ایران ایر، تی.دبلیو.ای.

پاسخ سوالهای بالا :
ایران، ایران، ایران، ایران و ایران ایر!

پ ن: الان دغدغه سیاست مردای ما چی شده؟
دیروز با یکی از دوستانم که ساکن شهر رودهن هست صحبت می کردم که می گفت برای انتخابات شورای شهرِ یکی از شهرهای حومه ی رودهن که ظرفیتش 2 هزار نفره، 9 هزار نفر رای دادن!!!!!اتوبوس اتوبوس آدم می اوردن ، خیلی برام عجیب بود
مشت نشونه ی خرواره ، برای همین که هر روز عقب مونده تر و بدبخت تر میشیم...

تفکیک جنسیتی

در سرزمینی که در آن
تفکیک جنسیتی از کودکی صورت گیرد،
دخترانش پسرانش را گرگ تصور میکنند
وپسرانش دخترانش را طعمه...
در اوج گرایش و کشش
با پیش زمینه ای آلوده عاشق میشوند،
بدون هیچ شناختی...
عشق میمیرد و ارتباط نابود مي شود،
مردانش تنوع طلب میشوند
و  زنانش مرد ستیز .

كانت

هیچکس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده

هیچکس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده
عشق دوم، عشق سوم، اینها بی معنی است.
فقط رفت و آمد است.
افت و خیز است.
معاشرت می کنند
و اسمش را می گذارند عشق.

 

از کتاب خداحافظ گاری کوپر
رومن گاری

تو گمنام و تهیدست و قانع باش!

اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگویی و فریبکاری کنی ،تهیدست بمان!
اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملق بگویی، از آن چشم بپوش!
اگر برای آنکه مشهور شوی مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی،در گمنامی زندگی کن!
بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند،با تملق و چابلوسی شغل های بزرگی را بدست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند

تو گمنام و تهیدست و قانع باش!

زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند، به دست آورده ای...
و آن شرافت است ...

 

دکتر علی شریعتی

اندیشیدن باید به مثابه ی یک کار مهم تلقی شود.

آن چه ما کم داریم، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی نگرفته اند.
اندیشیدن باید به مثابه ی یک کار مهم تلقی شود.
اندیشه ورزیدن.
بند زبان را ببندیم و بال اندیشه بگشاییم.
برای گفتن، همیشه وقت هست اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود.

 

محمود دولت آبادی

صلح یعنی

صلح
بوی غذای عصرگاهی‌ست
صلح، يعنی
هنگامی كه اتومبيلی در كوچه می‌ايستد
معنايش ترس نباشد
يعني آن كس كه در را می‌زند
دوست باشد
يعنی باز كردن پنجره معنی‌اش آسمان باشد
صلح يعنی سورِ چشم‌ها با زنگوله‌های رنگ
آری صلح اين است...

 

یانیس ریتسوس

ادموند هیلارى

ادموند هیلارى اولین فاتح اورست پس از تلاش ناموفقش برای صعود، رو به اورست گفت:

برمیگردم و تورو فتح میکنم
تو یه کوهی و نميتونى رشد کنی
اما من یه آدمم و میتونم

او در 1953 اورست را فتح كرد

ﻓﺮﻫﻨﮓ یعنی:

ﻓﺮﻫﻨﮓ یعنی:
ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﮐﻪ وجود ﻫﺮ ﮐﺲ
ﺩﻭ ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ...
ﺑﺨﺶ اول:
ﭼﯿﺰﻫﺎيى ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﺑﻄﻮﺭ طبيعى ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ
ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺷﻮﻧﺪ...
ﺑﺨﺶ ﺩوم:
ﭼﯿﺰﻫﺎيى ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺑطى ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ...

 

براتراند راسل

این جهان جهانِ جبران‌هاست...

تسلاى این جهان این است که
رنجِ مُدام و پیوسته وجود ندارد.
غمی می‌رود و شادی‌ای باز زاده می‌شود.
این‌ها همه در تعادل‌اند.
این جهان جهانِ جبران‌هاست...

 

آلبر کامو

کم کم یاد خواهی گرفت

عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت هم معنی اطمینان خاطر نیست
و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند
کم کم یاد می گیری..
که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند
اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد
کم کم یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می گیری که خیلی می ارزی...


خورخه لوییس بورخس

مواظب باشید حیوان صفت نشوید

برای فریب دادن ، عده ای را شیر میکنند و عده ای را خر ...!
مواظب باشید حیوان صفت نشوید
بازنده بازنده است چه درنده چه چرنده !!

 

لوئیس بورخس

یک نفر به یک میلیارد تبدیل شود

مایلم از اقتصاددانان سیاسی و همچنین از اخلاق گرایان سوالی بپرسم:
برای اینکه یک نفر به"" یک میلیارد"" تبدیل شود، و یک ثروتمند " خلق" شود، چند نفر باید به بدبختی، به بیکاری، به در ماندگی،به تحقیر، به نادانی، به بد اقبالی، وبه تنگدستی محض محکوم شوند؟

 

از کتاب " دفتر یادداشت"

ژوزه ساراماگو

هیچ موردی حد وسط ندارند

اغلب آدم ها همیشه همین طورند .

اگر کسی را پذیرفتند همه عیوبش را حسن می بینند و کوچکترین انتقادی بر شخص مورد پسند ایشان وارد نیست

و اگر از کسی نفرت پیدا کردند از همه خصلت های نیکوی او چشم پوشی می کنند

و عیوب او را بزرگ می نمایانند .

در هیچ موردی حد وسط ندارند .

 

«روزهای برمه _ جورج اورول_ ترجمه:زهره روشنفکر»

جورج اورول

می دانی جمهوری به روز شده یعنی چه؟

می دانی جمهوری به روز شده یعنی چه؟

یعنی مناظره ی انتخاباتی اش را زنده پخش نکند

رفراندوم یعنی تو  و یک صندوق در بسته و یکه توهمِ آینده ی روشن

وای به حال حکومتی که پایه هایش بر ظلم و زور و جنایت پی ریزی شده است

 

زندگی باید به پایان برسد ولی عشق نه

عشق از دست رفته هنوز هم عشق است.

فقط شکلش عوض می‌شود، همین.

دیگر نمی‌توانی لبخند عشقت را ببینی یا برایش غذا ببری یا موهایش را نوازش کنی و یا با او برقصی.

اما وقتی این حس‌ها ضعیف می‌شوند، حس‌های دیگر قدرت می‌یابند.

خاطرات!

خاطرات شریک‌ات می‌شوند، تو آن را غذا می‌دهی، بغلش می‌کنی، با آن می‌رقصی.

زندگی باید به پایان برسد ولی عشق نه.

 

میچ آلبوم
از کتاب: پنج نفری که در بهشت به ملاقات شما می‌آیند

دو تكه نان بيشتر از يك تكه نان است...

پسرم ميپرسد: چرا بايد رياضى بخوانم؟
دلم ميخواهد بگويم لازم نيست؛
بدون خواندن هم خواهى دانست
دو تكه نان بيشتر از يك تكه نان است...

 

برتلوت برشت

دانشنامه سياسي

استراتژی:[در زبان یونانی به معنای سرداری یا سپهسالاری ازسردار]در اصل اصطلاحی است نظامی به معنای سنجیدن وضع خود و حریف و طرح نقشه برای رو به رو شدن با حریف در مناسب ترین وضع.در سیاست به معنای بسیج همه امکانات و تغییر دادن شرایط در جهت مناسب برای رسیدن به یک هدف اساسی است.چنانکه بسیج و جلب همه ی نیرو های اقتصادی،اجتماعی و سیاسی برای رسیدن به هدف دراز مدت ملی،مثلا،صنعتی کردن کشور یا رساندن سطع رفاه و قدرت ملی به مرز نهاده شده را یک استراتژی میتوان نامید.بنابراین،استراتژی برابر با روشی کلی برای رسیدن به هدفی کلی است.
ولی برای رسیدن به هر هدف کلی میباید از مراحلی گذشت.روش گذار از هر یک از مرحله ها و مانع ها را تاکتیک گویند.چنانکه،در اصلاح نظامی،گرفتن تپه معینی در جنگ اهمیت تاکتیکی دارد،و در سیاست،مثلا،جلب طبقه میانه برای انکه در انتخابات به سود احزاب چپ رای دهد،و یا زدن شگرد هایی برای شکافتن جبهه حریف((تاکتیک))به شمار میرود.


(دانشنامه سياسي،آشوري)
    دانشنامه سياسي

وقتى زنى روزنامه ميخواند آن هم صفحه سياست

وقتى زنى روزنامه مي خواند

آن هم صفحه سياست

آن جامعه خوشبخت است

 

کارل پوپر

چارلی چاپلین

جايي به نقل از چارلي چاپلين خواندم:

سال اول ازدواج به قدري همسرم را دوست داشتم كه گاهي دلم مي خواست بخورمش...

از سال دوم هر بار كه نگاهش مي كردم با خودم ميگفتم كاش همان سال اول خورده بودمش!

ديروز تولد چاپلين بود، مردي كه كمدي از او اعتبار گرفت...

يادش گرامي

سر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین

فلمینگ ،یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود.
یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود،
از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید،
وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید.
پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.

فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد.
روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید.
مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود.

اشراف زاده گفت:
" می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی".
کشاورز اسکاتلندی جواب داد:
" من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم".

در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.
اشراف زاده پرسید:
" پسر شماست؟"
کشاورز با افتخار جواب داد: "بله"
با هم معامله می کنیم.
اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند.
اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.

پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد
و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد.
سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد.

چه چیزی نجاتش داد؟
پنسیلین

كیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین میكند:

كیفیت زندگی شما را دو چیز تعیین میكند:

كتاب ھايی كه میخوانید،

و انسان ھايی كه ملاقات میكنید...!

 

میلان کوندرا

*((تقدیم به تمام مـــردان سرزمینم ))*

*خانمـــا حتما بخونن !*

*گاهی هم اینجوری فکر کنید بد نیست*

*اﻭ " ﻣـــــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ*

خوابش از تو کوتاهتر و خواب ابدیش از تو طولانی....

*آسایش برایش مفهومش آسایش توست* پس صبح تا شب درپی آسایشی است که سهمش را ازعشق تو میجوید...اگر آنرا دریابی!!

*ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...*
تاحال به دستهایش نگاه کرده ای ؟ هیچگاه بدون خراش و زخم دیده ای؟
*ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ...*

*ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود...*

*او را خراب نکن..!*
*ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..!*
*ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه گیری نکن..!*
کمی بوی تنش عرق آلود است طبیعتش اینست ؛حواسش به بو نیست؛ فکر نان شب است....

*ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ...*
انتظار یک فنجان چای تلخ توقع زیادی نیست!!!

از هر مرد ونامردی هرچه شنیده و دیده در صندوقچه قلبش پنهان کرده و آمده .اگر کم حرف میزند نمیخواهد کام تورا تلخ کند.
*ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ...*
آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!

ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!

*ﻣــــــﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!*
*ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست...*

آری یک مرد همیشه تنهاست چراکه سنگ صبور همه است و خودشانه ای ندارد که سرش را روی آن بگذارد...
*یک ﻭقت هایـــی،*
*یک ﺟﺎﻫﺎﯾـــﯽ،*
*ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔـــﺖ:*

*"م" مثل " مــــــرد "*

یک بار می توانیم با مسئله برخورد کنیم و یک بار می توانیم مسئله را منحل کنیم

حل کردن یا منحل کردن، مسئله اینست!

چند سال پیش همیشه فکر میکردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است.
نزد روان پزشک رفتم و مشکلم را گفتم.
وی گفت: فقط یک سال هفته‌ای سه روز جلسه ای 80 دلار بده و بیا تا درمانت کنم.
شش ماه بعد اون پزشک رو تو خیابان دیدم
پرسید چرا نیومدی؟
گفتم خُب، جلسه‌ای هشتاد دلار، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجّار منو مجانی معالجه کرد. خوشحالم که اون پول رو پس‌انداز و سرمایه گذاری کردم
پزشک با تعجّب گفت، عجب! میتونم بپرسم اون نجّاره چطور تو را معالجه کرد؟

گفتم: به من گفت اگه پایه‌های تختخواب را ببُرم؛ دیگه هیچکس نمی‌تونه زیر تختت قایم بشه!

 

راهبرد

یک بار می توانیم با مسئله برخورد کنیم و یک بار می توانیم مسئله را منحل کنیم. وقتی مسئله را حل می کنیم از خودمان می پرسیم چه کار می توانم انجام دهم که این مسئله را برطرف کنم، تاثیرات منفی اش را کم کنم و یا آن را مهار کنم.
در حالی که وقتی مسئله را منحل می کنیم، از خودمان سوال دیگری می پرسیم: چگونه می توانم ریشه مسئله را تغییر دهم تا اصلا مسئله ای وجود نداشته باشد.

برای یک هفته با هر مسئله مهمی که برخورد می کنید این دو سوال را از خودتان بپرسید.


بر گرفته از کانال دکتر تهرانی  https://telegram.me/araameshcenter

سواد رابطه

نسل عجیبی هستیم..
خوبی و بدی حالمان دست همه است جز خودمان..
بلدیم ساعت ها زل بزنيم به گوشی موبایلمان و انتظار پیغامی را بکشیم که هیچ وقت قرار نیست به ما برسد...
بلدیم جان خودمان را به لبمان برسانیم و از عکس نوشته های پروفایل کسی هزار هزار برداشت شخصی کنیم و اسمش را بگذاریم وفا..
وابستگی را تا جایی پیش می بریم که بدون شب بخیرش خوابمان نمی برد...
اما بلد نیستیم برای درست شدن رابطه ها پا پیش بگذاریم..
يادنگرفته ايم براي كسي كه دوستش داريم كمي از غرورمان خرج كنيم..
پاي غرور كه وسط مي آيد مي شويم سنگدل ترين آدم دنيا..
تمام دردسرها و بدبختي هاي بعدش را هم به جان مي خريم..
كاش كسي مي آمد يادمان مي داد سواد رابطه را...

 

زهرا سركارراه

بدبخت ملتی

بدبخت ملتی که
تاریخ خود را نداند.
تیره بخت تر از آن ملتی که
علاقمند به دانستن تاریخ خود نباشد
شوربخت تر از همه ، ملتی است که
تاریخ خود را به ریشخند بگیرد .

 

 احمد کسروی

برده

هر کس که دو سوم از اوقات شبانه روز

به خودش تعلق نداشته باشد

برده است...

تفاوتی نمیکند که

دولتمرد
بازرگان، یا دانشمند باشد.

 

نیچه

اگر یک بار دیگر متولد شوند

آدمها فکر می کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی
می کنند، شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود.
فکر می کنند می توانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص!

اما حقیقت ندارد..

اگر ما جسارت طور دیگری زندگی
کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را
مى ساختيم....

 


آنتوان دوسنت اکزوپری

نه می تواند بمیرد

پروانه من در تاری اسیر است که

عنکبوتش سیر است

نه یارای پرواز دارد

نه می تواند بمیرد

 

دانته

چگونه میتوان عشق ورزی و عشق پذیری را آموخت ؟

چگونه میتوان عشق ورزی و عشق پذیری را آموخت ؟

اولین پایه اساسی عشق ورزی و عشق پذیری آن است که تا هشت سالگی ، پدر و مادر این عشق را در وجود ما بکارند . و این خود چهار شرط اصلی دارد:

۱- پدر و مادر عاشق یکدیگر باشند .

۲- پدر و مادر به عشق بدون قید و شرط " unconditional love "که تنها نوع عشق میان فرزند و والدین میتواند باشد، باور داشته باشند، یعنی او را فقط به خاطر اینکه هست بخواهند ، نه به خاطر اینکه خوب است یا درس میخواند.

۳- کودک مهم باشد نه اینکه برای او وقت صرف کنند بلکه به این معنی که عقیده، نظر و خواسته او به همان اندازه مهم باشد که خواسته و نظر دیگر افراد مهم است.

۴- در این خانه محبت اساس روابط خانوادگی باشد که برای این کار دو چیز نباید باشد :

الف : دشمنی با هیچکس نباشد نه با عمه و خاله، نه با همسایه .
ب : قدرت و فرمان و دستور نباید باشد و آنچه که هست برای مدیریت است نه برای دستور دادن یا فرمانروایی .

در این حالت ، انسان در بزرگسالی، به جای اینکه به دنبال رییس یا مرئوس ، آمر یا مامور باشد، به عشق واقعی میرسد و آن را در خود پرورش میدهد.

راه دوم این است که اگر در هشت سال اول این بذر توانایی عشق ورزی و عشق پذیری در فرد کاشته نشود ، میتوان پس از هجده سالگی ، با ویژگیهای خاصی، این توانایی را آموخت و ظرفیت عشق ورزی را در خود به وجود آورد.

در واقع عشق نوعی موهبت و والاترین احساس انسان است که به جهان رنگ و چهره خاصی میدهد که حتما آن را باید آموخت .

https://telegram.me/araameshcenter دکتر مریم تهرانی

آرامش مرکز مشاوره و ارایه خدمات مامایی آرامش

آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند

خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش
چیزی به این دنیا اضافه کند

و رفتنش چیزی از آن کم.
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد.
باید که جای پایش در این دنیا بماند.
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود.
نیامده ایم تا جمع کنیم، آمده ایم تا ببخشیم، آمده ایم تا عشق را

ایمان را ، دوستی را
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس! بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت.
آمده ایم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم...
پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم..

https://telegram.me/araameshcenter دکتر مریم تهرانی

آرامش مرکز مشاوره و ارایه خدمات مامایی آرامش

انسان

انسان محصول شرایطيست كه در آن

بلوغ و بالندگی می یابد.

پس خود را از هیچ انسانی "برتر"

و در عین حال "حقیرتر" مپندار.

 

کارل مارکس

اگر فکر می کنی به سنی رسیده ای که باید ازدواج کنی

اگر مشکلت تنها بودن است، اگر مشکلت حرف خانواده و فامیل است، اگر فکر می کنی به سنی رسیده ای که باید ازدواج کنی، اگر دوست دختر یا دوست پسر مناسب گیر نمی آوری یا آنهایی که گیر می آوری آدم های جالبی نیستند، اگر مشکلت سکس و مسائل جنسی است، اگر عاشق بچه داشتنی، اگه دلت جشن عروسی می خواهد!، اگه خانواده اذیتت می کنند و می خواهی مستقل بشوی، اگر اعتیاد داری، اگر یکی را می خواهی که خانه را تمیز کند و غذا بپزد، اگر یکی را می خواهی که کار کند و برایت لباس و ماشین و خانه بخرد، اگر دوست داری بروی شهر بزرگتر، اگر دنبال وام هستی، اگر حوصله ات سر رفته، اگر خوشی زده زیر دلت، اگر دانشگاهت تمام شده و سر کار می روی و دیگر نمی دانی چه کار کنی، اگر عاشق کسی شده ای و نمی توانی توی شهر کوچک بدون ازدواج کردن با او باشی، اگر می خواهی سربازی ات کم بشود، اگر می خواهی طرف مال خودت باشد و با کس دیگری نباشد!!، اگر فکر می کنی برای عروسی کردن دیر شده یا نگران حرف مردمی، اگر فکر می کنی بدون انسان دیگر، کامل نیستی...

چاره اش ازدواج کردن نیست!!

می توانی بروی با آنهایی که به این دلایل ازدواج کرده اند حرف بزنی و ببینی چقدر به هدف هایشان رسیده اند.

مواظب باش از چاله در چاه نیفتی...

ازدواج پروسه ای جداگانه دارد که به مسائل بالا هیچ ربطی ندارد و آنهایی که برای هدف های بالا ازدواج کرده اند همین دوستان شکست خورده ی خودمان را تشکیل می دهند... ازدواج، وظیفه ی شما نیست بلکه یک انتخاب از بین صدها انتخاب مسیر در زندگی است و می توانم هزاران هزار دختر بااستعداد در شعر و هنر را نام ببرم که بعد ازدواج شعرشان افت کرد یا نابود شد، یا اینکه مثل فروغ و سیمین و پروین اعتصامی و... بعد طلاق توانستند به جایگاه واقعی شان برسند، یا اینکه مثل رابعه و قره العین در جوانی کشته شدند.

این پست نمی گوید که ازدواج نکنید بلکه می گوید به همین سادگی ها ازدواج نکنید و قدر زندگی تان را بدانید تا بتوانید در صورت ازدواج، زندگی دو نفره ای را تجربه کنید که لذتی مداوم و شادی ابدی باشد نه تحمل و صبر...

ازدواج، بلوغ فکری می خواهد که خیلی از ما هنوز نداریم یا اینکه طرف مقابلمان ندارد.

دقت کنیم!!

تازه بعد از ازدواج یادمان باشد:

برای سرگرمی خودمان، برای نیاز به دوست داشتن کسی، برای سر به راه شدن همسر، برای تحکیم بنیان خانواده!!، برای حرف مادرشوهر و عمه و خاله، برای ادامه ی نسل و ماندن نام و فامیل و تخم و ترکه مان، برای رفع تنهایی، برای انجام وظیفه ی زنانه یا مردانه، برای نگذشتن سن بارداری، برای آمدن برکت به خانه، برای تنها نماندن بچه ی اول و همبازی داشتن او!!!، برای گرفتن یارانه ی بیشتر، برای عملی کردن آرزوهای خودمان که در بچگی عملی نشده روی کسی دیگر و...

بچه تولید نکنیم!!

بچه تولید نکنید...

ما بچه ها اسباب بازی و عروسک و آدم آهنی نیستیم که برای دنیا آمدن ما اینقدر راحت تصمیم می گیرید، ما وسیله ی سرگرمی و عشق ورزیدن و... نیستیم. ما یک انسان مستقل هستیم!

بچه دار شدن علاوه بر بلوغ فکری و روحی حتی به بلوغ جسمی و اقتصادی هم نیازمند است. آن کس که دندان می دهد نان نمی دهد. بلکه نان با دو شیفت کار کردن و تا صبح سگ دو زدن درمی آید.

و تازه اگر با آن همه تلاش نان هم دربیاید آن بچه نیاز به وقت و روح و... هم دارد.

و از همه مهم تر این سوال:

پس خودتان چه؟؟؟

بچه باید وقتی به دنیا بیاید که پدر و مادر بعد تولد او باز هم با یکدیگر سینما و کافه و مسافرت و... بروند. روابط جنسی شان کم نشود، عصبی نباشند و از هم فاصله نگیرند، به شغل و فعالیت های اجتماعی هیچ کدام لطمه نخورد، مواظب جسم و سلامتی و زیبایی خود بعد از بچه هم باشند، وقت برای کتاب خواندن و شعر گفتن و... داشته باشند و...

بچه داشتن حس خیلی قشنگی است. من هم دوست دارم! اما بچه همان چهار تا کلیپ بامزه ی داخل اینترنت و موبایل نیست. خیلی سخت است و خیلی تبعات دارد. اگر با همه ی آنها آشنا هستید و برای مقابله با آنها آمادگی روانی و جسمی دارید و هدفتان از بچه دار شدن خودخواهیتان نیست اشکال ندارد. خیلی هم خوب...

فقط یادتان باشد در صورت عدم آمادگی، شما نه فقط به آن بچه که به جامعه ای خیانت کرده اید که در آن کار، مسکن و... به اندازه ی کافی وجود ندارد و به دنیا آمدن هر فرزند تازه اقتصاد و شرایط اجتماعی را بدتر می کند...

 

سید مهدی موسوی

یک توصیه مهم برای کسانی که دوره ی اشنایی قبل از ازدواج را میگذرانند:

یک توصیه مهم برای کسانی که دوره ی اشنایی قبل از ازدواج را میگذرانند:

با کسی که مدام در گذشته شما دنبال اینست که ببنید با کسی رابطه داشتید یا خیر
با کسی که دنبال آتو گرفتن از شما است تا ثابت کند که فکر منفیش در مورد شما درست بوده
با کسی که هر لحظه باید به او ثابت کنید که راست می گویید
با کسی که برای کنار او ماندن باید خودتان را تغییر دهید
با کسی که اگر پشت خط تلفن شما بیاید و شما نتوانید پاسخ وی را بدهید بعد از آن از شما بازجویی می کند
با کسی که هر لحظه باید گزارش دهید کجا بودید با کی بودید
با کسی که مدام به شما شک دارد
با کسی که مدام به شما می گوید این رفتارت اشتباه است

با کسی که در هر بحثی اگر حتی خودش خطا کرده باشد باز طوری رفتار میکند که شما مجبور به عذرخواهی بشوید و احساس کنید این شما هستید که اشتباه کردید
با کسی که تصویری از همسر آینده اش در ذهن خود ساخته که با شما متفاوت است و تمایل دارد شما شبیه آن همسر خیالی وی شوید ازدواج نکنید

برگرفته https://telegram.me/araameshcenter - دکتر مریم تهرانی

آرامش مرکز مشاوره و ارایه خدمات مامایی آرامش

 

اگر خوشبختی را یافتی

احساس خوشبختی بسیار سخت به دست می‌آید

و بسیار راحت از دست میرود ،

اگر خوشبختی را یافتی

زیاد سوال ‌پیچش نکن ...!!

 


برگرفته: https://telegram.me/araameshcenter - دکتر مریم تهرانی

آرامش مرکز مشاوره و ارایه خدمات مامایی آرامش

 

عشق مانند بیمار‌شدن است

عشق مانند بیمار‌ شدن است،

نمی‌دانی چطور اتفاق می‌افتد،

عطسه می‌کنی...

            یکهو می‌لرزی...

                    و دیگر دیر شده است...

تو سرما خورده‌ای.

 

آنا گاوالدا
https://telegram.me/araameshcenter - دکتر مریم تهرانی

داشتم...

داشتــــــم برای بدست آوردنت

کمی سیاست به خرج میدادم 

                       که خبر رسید

رئیس جمهور شدم...

 

ماهاتما گاندی

در این دنیا

در این دنیا بیشتر از ستارگان آسمان،

استاد و شیخ دروغین وجود دارد!

مرشد واقعی تو را به نگاه کردن در درونت و کشف زیبایی های آن رهنمون می کند،

نه اینکه تمام سعی اش در این باشد که تو را مرید و شیفته ی خود کند!

 

ملت عشق - الیف شافاک

دوست داشتن های ممنوعه

اگر کسی به اندازه ای که دوستش دارید دوستتان ندارد ، رابطه تان را تا "نا کجا " ادامه ندهید !

به خودتان امید ندهید که بالاخره روزی دوستم خواهد داشت !
اینکه گاهی از طرف او پذیرفته می شوید و گاهی نمیشوید ، کلافه تان خواهد کرد !
گویی در جا میدوید ، هر چقدر تلاش می کنید به جایی نمی رسید ،
این نرسیدن دایمی خسته تان میکند،
خشمگین میشوید،
افسرده میشوید ،...
خودتان را قانع نکنید (که اگر دوستم نداشت این همه مدت نمی ماند)،
او به خاطر خودش با شما مانده ،
شما با توجه و محبتی که به او می کنید ، احساس دوست داشتنی بودن به او می دهید!
غرورش را ارضا میکنید،
باعث رشد عزت نفسش می شوید ... پس چرا با شما ادامه ندهد؟!!!
وقتی به کسی که دوستتان ندارد نزدیک میشوید
گویی به کاکتوس نزدیک میشوید .
هرچه بیشتر نزدیک شوید ، بیشتر زخمی میشوید.
کاکتوس هایتان را رها كنيد

 

برگرفته از https://telegram.me/araameshcenter - دکتر مریم تهرانی

آرامش مرکز مشاوره و ارایه خدمات مامایی آرامش

 

دکتر علی شریعتی

ای خداوند!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مومنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه کاران ما گشتاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی(ع)
و به فرقه های ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری
و شایستگی نجات و عزت ببخش

 

دکتر علی شریعتی

به مناسبت وفات آیت الله العظمی هاشمی رفسنجانی

می‌گوید: روزی در جمع یاران، به بهشتی گفتم این تهمت‌های تلخ آزارت نمی‌دهد؟ نگاهم کرد و گفت: این آسیاب به نوبت است. نوبت تو هم خواهد رسید.

چقدر این روزها بی‌شما سخت می‌گذرد دوستان. من تا نیمه راه آمدم، مشیت این بود که بمانم تا نوبت به من برسد تا در سنگ زیر و بالای آسیاب، صدای شکستن‌های خود را بشنوم و بچشم. دلم که می‌گیرد گاهی یاد امام آرامم می‌کند…

به چشم هایش که هنوز هزار حرف نگفته دارد...

 

پ ن :این حرفای ایشون ربط عجیبی به حال و روز این روزای من داره

آیا مشکل در فهم ما از زندگی نیست ؟؟!

لذت بردن را یادمان ندادند

از گرما مینالیم

از سرما فرار میکنیم...

در جمع ، از شلوغی کلافه میشویم.

و در خلوت از تنهایی بغض میکنیم

تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصله گی تقصیر غروب جمعه است و بس...

همیشه در انتظار به پایان رسیدن روز هایی هستیم که بهترین روز های زندگیمان را تشکیل میدهند ؛ مدرسه، دانشگاه ، کار...

حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت از مسیر ...

غافل از اینکه تمام زندگی همان لحظاتی بود که می خواستیم بگذرند

آیا مشکل در فهم ما از زندگی نیست ؟؟!

 

نامه ای به حبیب مهربانم

حبیب - بیراهه ای در آفتاب - حسرت

 

حبیب جان

خدا می داند وقتی خبر درگذشت ناگهانی ات را شنیدم مو به تنم سیخ شدُ تمام خاطراتی که با گوش کردن به ترانه های جاویدانت برایم ساختی دوباره مرور شد.

یاد پسر عمویم اکبر که اجل امانش نداد و در ابتدای زندگی اسیر خاک شد.

یاد بیداریت که با ترانه هایت ندای آزادی سر می دادی.

یاد بزن باران

یاد مادر

یاد شهلا

یاد تمام روزهایی که نامت آرامش بود و صدایت لالایی

حبیب جان

ببخش اگر وطنت ، هموطنت ، ایرانت ، مهمان نواز خوبی نبودند

ببخش اگر امان فرصت دوباره ای ندادند

ببخش اگر دوباره زندانی ات کردند و هر جا برای عرض تسلیتی رفتی انگشت نمایت

حبیبم

دلم برایت تنگ می شود

می دانم خدای مهربان آغوشش را به رویت باز می کند و بر خلاف تنگ نظران این دیار روی خوش نشانت میدهد

به امید دیداری در واپسین ، واپسینِ زندگی ام

روحت شاد و یادت تا وقتی که جان در بدن دارم گرامی...

 

 حسرت

95/03/21

 

صادق هدایت

‏«ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﺟﺎﺭﭼﯽ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﯽﺧﻮﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ:

ﻣﺰﺩ ﺁﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ!

ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺰﺩ ﻧﻤﯽﮔﺮﻓﺖ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ‏»

 

ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺪﺍﯾﺖ

سرزمین فلاکت بار

آندریا:

سرزمین فلاکت بار سرزمینی است که قهرمانی نپرورد.


گالیله:

نه آندریا، سرزمین فلاکت بار سرزمینی است که در آنجا نیاز به قهرمان باشد.

 

گالیله / برتولت برشت

داستایفسکی

مانده‌ام که مردم از چه چیزی بیشتر وحشت دارند.

من که می‌گویم مردم بیشتر از هر چیز از این وحشت دارند

که قدم تازه‌ای بردارند یا حرف تازه‌ای بزنند

 

جنایت و مکافات / داستایفسکی

به مناسبت سی و سومین سالگرد با شکوه یا شکوه ...!!!

درد من تنهایی نیست

بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت

بی عرضگی را صبر

و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خدا می خوانند.

 

زنده یاد گاندی

باران

سلام دوستای خوب من

 

یه جورایی به این وبلاگ و به شما عادت کردم...

یه اتفاق جالب تو تهرون افتاده که یه جورایی کم سابقس اینه که

از ساعت ۱۰ صبح پنجشنبه تا همین الان که خدمتتونم بکوب داره بــــــارون می آد

بامداد امروزم از ساعت ۱ تا ۲ چنان رعد و برقی می زد که بچه و مامان بچه و بابای بچه تو قنداق بلـــــــه

اینجاست که بایـد بگیم:

 

باز باران بارید

خیس شد خاطره ها

مرحبـــــــــا بــــــــر دل ابــــــــری هـــــــــــوا...

هر کجا هستی باش

آسمانت آبی

و تمام دلت از غصه دنیا خالی

 

قدم همتون سبز

دمتونم گرم

سایتونم کم نشه...

عزت زیـــــــاد

 

تاریخچه ی شهرستان نهاوند

تاریخچه ی شهرستان نهاوند

شهری است در غرب ایران. این شهر در جنوب شرقی استان همدان قرار گرفته و مرکز شهرستان نهاوند است. نهاوند از شهرهای تاریخی ایران است و نام آن به دفعات در منابع تاریخی ذکر شده‌است.این شهر پایتخت یزدگرد سوم شاه ایران بوده است که نامه تاریخی دعوت پیامبر به اسلام به وی در این شهر داده شده است.به هنگام حمله اعراب به ایران، آخرین نبرد سپاهیان ایران و اعراب در نهاوند اتفاق افتاد که در تاریخ بانام فتح الفتوح از آن ذکر شده است .

 

نبرد نهاوند وفروپاشی امپراتوری ساسانی

سرانجام برای مواجهه با خطری که ایران را تهدید می کرد پادشاه ایران یزدگرد سوم که از مدائن گریخته بود و در شهرهای غربی ایران آواره گشته بود تصمیم گرفت یک بار دیگر تمام قوای خود را تجهیز کند تا مگر اعراب را از مدائن و عراق براند و دست آنها را از تعرض ببلاد غربی کوتاه نماید.  از طرفی دیگر پیروزی در این جنگ می‌توانست راه ورود اعراب را به مناطق داخلی ایران هموار کرده و غنایم زیادی نصیب مسلمانان سازد.  یزدگرد در سال بیست ویکم هجری قمری گماشتگان خود را از ری به خراسان، گرگان، طبرستان، مرو، سیستان، کرمان و فارس فرستاده حکام را بجمع آوری لشکر تشویق و ترغیب نمود، و به قولی که خالی از اغراق نیست، قریب یکصد هزار نفر در نهاوند گرد آمدند. نقشه آن بود که حلوان و تیسفون را فتح کرده، کوفه و بصره را که مهمترین سنگرهای عرب در آنحدود بود تسخیر سازند.

گرد آمدن این سپاه انبوه در نهاوند البته بار دیگر برای اعراب کوفه خطر و تهدید بزرگی بود. بهمین جهت عمار بن یاسر که درین زمان بنا بر مشهور به جای سعد بن ابی وقاص امارت کوفه داشت نامه ای به خلیفه نوشت و او را از این ماجرا آگاه کرد و در دفع این خطر از او کمک خواست. خلیفه که ازین خبر سخت بوحشت افتاده بود یک لحظه اندیشید که بتن خود آهنگ عراق کند اما عاقبت از آن خیال بیرون رفت و نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی را که در آن زمان عهده دار خراج استان کشتگر (کسکر) بود به امارت لشکر نامزد کرد. فرمان هم داد که از شام و عمان و بصره و دیگر اقطار نیز قسمتی از سپاه مسلمین بوی بپیوندند. نعمان با این لشکر از کوفه بیرون آمد و در جایی نزدیک نهاوند اردو زد. چند روزی دو لشکر مقابل یکدیگر بودند و جنگ و تلاقی روی نمی‌داد. آخر اعراب به دروغ آوازه در افکندند که خلیفه مرده است و آنها قصد بازگشت دارند. باین حیله ایرانیان را از سنگر بیرون کشیدند و در صحرا با آنها دست بجنگ زدند.

 جنگی که روی داد سخت و خونین بود و سه روز طول کشید. نعمان در جنگ کشته شد. ایرانیان شکست خوردند و بسیاری فرار کردند. اهل نهاوند حصاری گشتند اما عاقبت به صلح راضی شدند.  غنائم بیشماری بدست عرب افتاد واز آنجمله ‌است دو صندوق بزرگ پر از مروارید (لؤلؤ) و زبرجد و یاقوت که شخصی در مقابل طلبیدن امان آنرا به اعراب نشان داد. پس از نهاوند همدان بدست عرب افتاد.

یزدگرد سوم پس از جنگ نهاوند

جنگ نهاوند امید یزدگرد سوم را مبدل به یأس کرد، ولی این پادشاه ساسانی دست از مطالبه تاج‌وتخت خود برنداشت و تازنده بود، کوشش نمود تا شاید کاری از پیش ببرد، پس از اینکه خبر «جنگ نهاوند» به او رسید، از ری به اصفهان و از آنجا به کرمان رفت، ودر آخر در مرو اقامت گزید، و از دولت‌های همجوار کمک خواست. ماهوی حکمران ایرانی مرو با نیرنگ قراولان او را نابود ساخت و قصد کشتن یزدگرد را داشت. یزدگرد چاره جز ترک آنحدود ندید ودر همان نزدیکی، بقولی بدست آسیابانی که طمع در جامهٔ زرین وفاخر او نمود، کشته شد. خانوادهٔ یزدگرد پس از مرگ او به چین پناهنده شدند.

منبع:

wikipedia.org

nahavand.biz/

nahavand-hm.ir

حماقت یا عشق

نمی دونم  چرا بعضی از آدما فرق عشق و حماقت و نمی فهمن!

عشق والاست در اون شکی نیست اما زمانی که از بین رفت ادامه دادنش حماقت ...

نظر شما چیه؟

تولد وبلاگ

سلام من دوباره امدم

بعد از ۴ سال

دوباره با وبلاگ آشتی کردم