خاک را بدرودی کردم و شهر را
خاک را بدرودی کردم و شهر را
چرا که او، نه در زمین و شهر و نه در دیاران بود.
آسمان را بدرود کردم و مهتاب را
چرا که او، نه عطرِ ستاره نه آوازِ آسمان بود.
نه از جمعِ آدمیان نه از خیلِ فرشتگان بود،
که اینان هیمهی دوزخاند
و آن یکان
در کاری بیاراده
به زمزمهیی خواب آلوده
خدای را
تسبیح میگویند.
استاد احمد شاملو
+ نوشته شده در چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ساعت 21:44 توسط بیراهه ای در آفتاب
|
هــدف از تــشکـیــل ایـــن وبــلاگ