در گلو شکست
آواز عاشقانــــه ی مــا در گلـو شکست حق با سکوت بود، صــدا در گلو شکست
دیگر دلـــم هـــــوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل مـا در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد ، کس به داغ دل باغ، دل نداد ای وای ، های های عزا در گلو شکست
آن روزها ی خوب که دیدیم ، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
«باد...ا» مباد گشت و «مبادا»به باد رفت آیـــا ز یاد رفت و چــــرا در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تـــــــو خداحافظی کنم بغضم امان نداد و خــدا...در گلو شکست
دیگر دلـــم هـــــوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل مـا در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد ، کس به داغ دل باغ، دل نداد ای وای ، های های عزا در گلو شکست
آن روزها ی خوب که دیدیم ، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
«باد...ا» مباد گشت و «مبادا»به باد رفت آیـــا ز یاد رفت و چــــرا در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تـــــــو خداحافظی کنم بغضم امان نداد و خــدا...در گلو شکست
قيصر امين پور
+ نوشته شده در جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ ساعت 19:40 توسط بیراهه ای در آفتاب
|