دست پخت خدا

فقط یک بار
دست پخت خدا را چشیده ام
آن هم وقتی بود
که برای اولین بار
لب های تو را
بوسیدم...

 


شعر از محسن حسین خانی

به خدایی که خودم میدانم  چه خدایی  جانم...

باید امروز حواسم باشد 
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را 
بدهم تا برساند به خدا ،
به خدایی که خودم میدانم ،
نه خدایی که برایم از خشم ،
نه خدایی که برایم از قهر، 
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .
به خدایی که خودم میدانم ،
به خدایی که دلش پروانه است ،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید، 
و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،
و حواسش حتی 
به دل نازک شب بو هم هست، 
که مبادا که ترک بردارد ،

به خدایی که خودم میدانم 
چه خدایی 
جانم...

 


شعر از سهراب سپهری

بزن باران خدا بازیچه ای شد

بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هر چه خوبیست
به زیر آ وار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جو باران پر از سنگ
بزن باران که وقت لایروبیست
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام غرقه در خون دیارم
بپا کن پرچم رنگین کمان را
بزن باران که بی صبرند یاران
نمان خاموش گریان شو بباران
بزن باران بشوی آلودگی را
زدامان بلند روزگاران

پ ن: کاش همیشه عید بود و هوای تهران پاک و بارانی...

 

دانلود آهنگ بزن باران با صدای زنده یاد حبیب(امسال اولین سالیست که حبیب عزیز دگر در جمع آدمیان نیست و به خیل فرشتگان پیوسته. روحش شاد و یادش برای همیشه گرامی)

 http://bia4music.org/دانلود-آهنگ-بزن-باران-حبیب  

مرا کمتر شیفته تو را زیبا کمتر

چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را
چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را به رقص در آورد، و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته
تو را زیبا کمتر

 

نزار قبانی

ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم

امشب من و بنان و خدا گریه می کنیم
در اوج دیلمان و دعا گریه می کنیم

امشب خدا به حال من و بندگان خویش
ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم

با دفتری گذشته ی خود را ورق زنان
یک مشت شبه خاطره را گریه می کنیم

باران گرفته شهر پر از ضجه ی خداست
ما هم شبیه پنجره ها گریه می کنیم

از درد برده ایم به نزد خدا گله
از دست کارهای خدا گریه می کنیم

گندیده هر چه گوش و کپک بسته هر چه چشم
امشب بدون این که صدا…گریه می کنیم

«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود»
ای راز سر به مهر تو را گریه می کنیم

 

صالح سجادی

یک روز خدا

به نقطه ای نامعلوم که خیره می شوی،

تمام ستاره های آسمان

بر سرم شهاب می شوند!

بیا لحظه ای به طعم ِ شیر ِ مادرانمان بیندیشیم!

به کوچ ِ کبوتر،

هر دو سوی ِ چوب ِ زندگی خیس ِ گریه است!

ولی یک روز،

یک روز خدا

چشمها بیدار و گوشها شنوا می شوند،

و تو دیگر،

به آن نقطه تار ِ نامعلوم،

خیره نمی شوی!

 

یغما گلرویی

متن کامل این شعر زیبا را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه نوشته

مهرت را کجاي دلم

به خدا

دوست داشتنِ تو دست من نیست

خب خودت بگرد ببین

مهرت را کجاي دلم

انداخته اي...

 

رسول ادهمي

خدا  زن ها را در دو روز آفرید

خدا

زن ها را در دو روز آفرید.

تمامشان را تنها در یک روز

و یک روزِ تمام

      تنها تو را 


داود سوران

رب الارباب

خدای ما عادل است؟

 

گمان نمی کنم!

                      باور نداری

                                 چشمانت را باز کن

 

حسرت 91/5/2