همچون دالانی بلند،
تنها بودم.
پرندگان از من رفته بودند.
شب با هجوم بی مروتش
سخت تسخیرم کرده بود.
خواستم زنده بمانم
و فکر کردن به تو، تنها سلاحم بود
تنها کمانم
تنها سنگم...


شعر از پابلو نرودا