گاهی خدا هم چشم بر هم می گذارد
گاهی خدا هم چشم بر هم می گذارد
یک مشت غم بر پشت آدم می گذارد
یک مشت غم بر پشت آدم می گذارد
گاهی خدا هم سينه ای را می فشارد
بر گُرده ی دل داغ ماتم می گذارد
در گرمگاه رزم پاكی با پليدی
نعشی به روی دست رستم می گذارد
شايد خدا هم می پسندد داد دل را
كاين گونه اش در بوته ی غم می گذارد
دستی است بازيگر كه نان خار كن را
بر سفره ی رنگين حاتم می گذارد
هشدار ، بذر نامرادی ريشه اش را
گاهی به سرعت ، گاه كم كم می گذارد
گاهی به آهی دودمانی می شود گم
آه سحر تأثير محكم می گذارد
گر ژاله از دامان گل افتاد ارفع
گل نيز سر بر گور شبنم می گذارد
شعر از ارفع کرمانی
پ ن: بی اندازه برای حوادث اخیر متاسفم، تسلیت به خانواده ی دانش آموزان و دانشجویان ، مرگ بر مسئولان مفتخور بی لیاقت، لعنت خدا بر شما و یارانتان...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷ ساعت 10:0 توسط بیراهه ای در آفتاب
|