ما هرگز نمی دانيم كه می رويم
آن هنگام كه در حال رفتن هستيم
به شوخی درها را می بنديم
و سرنوشت كه ما را همراهی می كند
پشت سر ما به درها قفل می زند ،
و ما ديگر ، هرگز نمی توانيم به عقب برگرديم .

 

شعر از امیلی دیکنسون - ترجمه :آتوسا حصارکی