سی سالگی به بعد
سی سالگی به بعد
که عاشق شوی
دیگر اسمش را نمی نویسی
کف دستت
و دورش قلب بکشی
یا عکسش را بگذاری لای کتاب درسی ات
و هی نگاهش کنی
سی سالگی به بعد که عاشق شوی
یک عصر جمعه ی زمستانی
یک لیوان چای می ریزی
می نشینی پشت پنجره
و تمام شهر را
در بارانی که نمی بارد
با خیالش قدم می زنی !
روشنک شولی
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ ساعت 20:17 توسط بیراهه ای در آفتاب
|
هــدف از تــشکـیــل ایـــن وبــلاگ