در این سرما و باران یار خوشتر    نگار اندر کنار و عشق در سر

     نگار اندر کنار و چون نگاری    لطیف و خوب و چُست و تازه و تَر

در این سرما به کوی او گریزیم    که مانندش نزاید کس ز مادر

 در این برف آن لبان او ببوسیم    که دل را تازه دارد برف و شِکر

 مرا طاقت نماند از دست رفتم    مرا بردند و آوردند دیگر

      خیال او چو ناگه در دل آید    دل از جا می‌رود الله اکبر


شعر از حضرت مولانا
پ ن: این شعر جناب مولانا عجیب در دلم نشست، احساس می کنم بر خلاف عاشقانه هایش که بیشتر ماورایی و الهیست ، این به گونه ای در خور انسان زمینیست