در خوابِ اين خشتها هرگز انعکاس هيچ تبسمی نخواهی ديد
در خوابِ اين خشتها
هرگز
انعکاس هيچ تبسمی
نخواهی ديد.
به بالا برآ
عجيبی نيست
ما
مرارت مکشوف مادران خويشيم
در تغزل شبنم و
گياه.
اکنون گهواره بگير،
هم اين وقت هوش
خشت مرده نيز
دانای ديوار و
آينه است.
به تماشا برآ
عجيبی نيست
هرگز
انعکاس هيچ تبسمی
نخواهی ديد.
به بالا برآ
عجيبی نيست
ما
مرارت مکشوف مادران خويشيم
در تغزل شبنم و
گياه.
اکنون گهواره بگير،
هم اين وقت هوش
خشت مرده نيز
دانای ديوار و
آينه است.
به تماشا برآ
عجيبی نيست
شعر از سید علی صالحی
پ ن: از خرمشهر فقط نامی ماند و عکسی به یادگار ، افتخاری که باد در غبغب بیندازند و بگویند "خرمشهر، شهر خون، شهر قیام آزاد شد" ، بمیرم برای شهیدانی که وجب به وجب خاک آن شهر را گلگون کردند ، که باقی بماند ، باشد ، نه فقط اسمش ، ارزشش ، مردمش ، حال نه هوایی برایش مانده ، نه آبی ، کاش مختاری بود تا انتقام از یزیدیان عصر ما می گرفت...
ممد نبودی ببینی شهر بی آب گشته...
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۷ ساعت 16:21 توسط بیراهه ای در آفتاب
|
هــدف از تــشکـیــل ایـــن وبــلاگ