آهای خبردار، مستی یا هشیار 
خوابی یا بیدار ،خوابی یا بیدار

تو شب سیاه ، تو شب تاریک
از چپ و از راست  ،از دور و نزدیک

یه نفر داره ، جار می‌زنه ، جار
آهای غمی که ،مثل یه بختک

رو سینه‌ی من، شده‌ای آوار
از گلوی من، دستات و بردار

دستات و بردار،از گلوی من ،از گلوی من ،دستات و بردار، 

کوچه‌های شهر، پرِ ولگرده
دل پرِ درده ،شب پر مرد ، پر نامرده

آهای خبردار،آهای خبردار
باغ داریم تاباغ،یکی غرق گل یکی پر خار 

مرد داریم تا مرد ،یکی سرکار ،یکی سر بار ،یکی سردار 

توی کوچه ها ،یه نسیم رفته ، پی ولگردی 
توی باغچه ها، پاییز اومده ، پی نامردی

توی آسمون ماه دق می ده  ،ماه دق می ده، درد بی دردی

پاییز اومده ، پاییز اومده، پی نامردی
یه نسیم رفته ، پی ولگردی …


شعر از حسین منزوی